--------------------------------
به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری
یاران جنبش روشنایی، آقایان بهزاد، سعادتی و ناجی، سلام.
با این نامه، شما و سایر یاران جنبش روشنایی را مخاطب قرار میدهم. هدفم از نوشتن این نامه با همهی طول و تفصیل آن، بیشتر از همه ایجاد زمینهای برای آگاهی تاریخی است. هر چند انتظار دارم شما نیز، به پاس رفاقت و دوستی و آشناییای که با هم داریم، آن را به دقت بخوانید و مرور کنید تا در ذهن تان تصویری از آنچه من بر اساس آن از ابتدا تا کنون موضعگیری کرده ام، پدید آید.
1/ از صحبتهای امشب، و آنچه در جریان جلسات دیروز و پریروز اتفاق افتاد، بیشتر به این نکته پی بردم که راهرفتن با جنبش روشنایی، با وضعیت و مواضعی که در پیش دارد، برای من ناممکن میشود. روز دوشنبهی گذشته، در جلسهی شورای عالی مردمی گفتم که جنبشهای اجتماعی، اگر فاقد پشتوانهی تیوریک باشند، نتیجهی مطلوبی نمیبخشند. انقلاب فرانسه، روسیه و ایران را به عنوان نمونههایی یاد کردم که تیوریهای روشن و عمیقی در عقب خود داشتند که باعث تحولات بزرگی شدند. جنبش روشنایی تنها دو ماه است که به راه افتیده است. موضوع آن، مطالبهی سادهای است: تطبیق خط برق 500 کیلوولت از مسیر بامیان – میدان – وردک. تنها بنمایهی تیوریک آن، اعتراض در برابر نگاه و رفتار تحقیرآمیز زمامداران ارگ در برابر هزارهها است. این نکته نیز بیشتر از چند مقالهی فیسبوکی یا روزنامهای شرح نیافته است. به همین دلیل است که حتا تعبیرات و ترکیبهایی که در جنبش روشنایی خلق شده اند، دارای تعریفهای مشخص و واضحی نیستند. مثلاً بعد از حدود دو ماه کاربرد اصطلاح کلیدی «تظاهرات نامحدود» تازه نشستهایم که برای آن تعریفی خلق کنیم و هر چه میکوشیم، این تعریف را خلق نمیتوانیم. در برابر هیچ اعتراض جدی، پاسخی روشن و مستدل نداریم و مهمترین توجیه خود را در نفس حرکت و جوشش مردم و احساسات و عواطفی که در سراسر جهان نشان میدهند، جستوجو میکنیم. امشب نیز به طور واضح نمایان بود که در برابر سوال و انتقاد به اضطرار میافتیم و از پیامدها و اثرات آن هراس داریم. وقتی در یک جلسهی سادهی دوستانه، نتوانیم در برابر اعتراض و سوال و انتقاد جدی یکی دو فرد استوار بمانیم، فردا در برابر مسوولیتهای عظیمی که از «تظاهرات نامحدود» ناشی خواهند شد، چگونه پاسخ خواهیم گفت؟
2/ برای من، بحث سنجش «هزینه»ی تظاهرات مهمتر از «نتیجه»ی آن است. این را برای چندمین بار تصریح میکنم تا نشان دهم که آن را به عنوان یک نکتهی تیوریک در باورهایم مد نظر دارم. من در مسابقهی «معلم جهان» از این تیوری، در برابر تیوری پائولوفریر که از «آموزش ستمدیدگان» سخن گفته بود، به عنوان «آموزش بینوایان» یاد کردم. در یک کلام، بینوایی یک «وضعیت» است و وضعیت ناظر بر «واقعیت»ی است که «وجود دارد». تا این وضعیت تغییر نکند، هیچ چیزی در زندگی و مناسبات «بینوا» با محیط و مردمان اطراف او تغییر نمیکند. در بینوایی، برخلاف ستمدیدگی، به هیچ عاملی در بیرون به عنوان عامل تام اشاره نمیکنیم. هیچ کسی یا نیرویی در بیرون به طور تام مقصر نیست تا او را از میان برداریم. باید وضعیت خود را تغییر دهیم. وضعیت زنان یا هزارهها در کشور ما نماد بینوایی است. با درنظرداشت همین نکته، در مبارزه برای نجات از بینوایی، در هر استراتژی و عمل، بیش از آنکه به دستاورد توجه کنیم، به هزینههای آن توجه میکنیم. صاف و ساده، «دستاوردِ بیهزینه». آدم بینوا باید یاد بگیرد که در مبارزه برای نجات از بینوایی نه نان خود را هزینه کند و نه جانش را. نانش را از دست داد، گرسنه میماند. جانش را از دست داد، مبارزهاش نیمهتمام میماند و خانواده و فرزندانش گرسنه و بیپناه میشوند. «معرفت» بر اساس تیوری «آموزش بینوایان» راه افتاده و به پیش رفته است. هر گام خود را بر اساسِ اصلِ «اجتناب از هزینه» برداشته ایم. فراموش نکنیم که منظور ما از هزینه، هزینههای طبیعی و معمول نیست. مثل اینکه برای زندگی کردن باید از عمر خود هزینه کنیم یا برای غذا خوردن از پول خود. هزینهی مورد نظر ما فراتر از این مرحله است: هزینهای که برایش توجیه معقول و منطقی نداشته باشیم. هزینهای که بر دستاورد پیشی گیرد و دستاورد را تحتالشعاع قرار دهد.
در جنبش روشنایی حرفم را با شما در قالب دو اصل خلاصه کردم: اول، از داعیهی خط برق 500 کیلوولت نمیگذریم. نه امروز، نه فردا، و نه در تاریخ. این یک اصل. دوم، هزینه پرداخت نمیکنیم. نه یک قطره خون، نه تحمل لت و کوب، نه نقصانِ بیدلیلِ پول و سرمایهی مادی یا معنوی. دلیلش واضح است: به دلیل بینوایی، قادر به پرداخت هیچکدام از این هزینهها نیستم. خون و جان برای ما ارزش دارد. باید از خون
برچسب : ازروشنایی, نویسنده : 3razavi479 بازدید : 136